- شکسته بال
- کنایه از ضعیف و ناتوان
معنی شکسته بال - جستجوی لغت در جدول جو
- شکسته بال
- پرنده ای که بالش شکسته باشد، کنایه از ضعیف، ناتوان، کنایه از ملول، آزرده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بینوا و تهیدست و پریشان و تنگدست
پریشان حال، بدحال، بی نوا، تنگ دست، بدبخت
آن که زبان نافصیح دارد، آن که لکنت زبان دارد
کسی که استخوانهای شکسته را میبندد و پیوندهای در رفته را جبیره میکند، استخوان بند
ویژگی کسی که زبانش هنگام حرف زدن می گیرد، الکن، گرفته زبان
کسی که استخوان های شکستۀ بدن را می بندد و معالجه می کند، آروبند
پریشان خاطر
دل شکسته، آزرده دل، رنجیده، رنج دیده