جدول جو
جدول جو

معنی شکسته بال - جستجوی لغت در جدول جو

شکسته بال
کنایه از ضعیف و ناتوان
تصویری از شکسته بال
تصویر شکسته بال
فرهنگ لغت هوشیار
شکسته بال
پرنده ای که بالش شکسته باشد، کنایه از ضعیف، ناتوان، کنایه از ملول، آزرده
تصویری از شکسته بال
تصویر شکسته بال
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شکسته حال
تصویر شکسته حال
بینوا و تهیدست و پریشان و تنگدست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکسته حال
تصویر شکسته حال
پریشان حال، بدحال، بی نوا، تنگ دست، بدبخت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکسته زبان
تصویر شکسته زبان
آن که زبان نافصیح دارد، آن که لکنت زبان دارد
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که استخوانهای شکسته را میبندد و پیوندهای در رفته را جبیره میکند، استخوان بند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکسته زبان
تصویر شکسته زبان
ویژگی کسی که زبانش هنگام حرف زدن می گیرد، الکن، گرفته زبان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکسته بند
تصویر شکسته بند
((~. بَ))
کسی که استخوان های شکسته یا از جا در رفته را جا می گذارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شکسته بند
تصویر شکسته بند
کسی که استخوان های شکستۀ بدن را می بندد و معالجه می کند، آروبند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکسته دل
تصویر شکسته دل
پریشان خاطر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکسته دل
تصویر شکسته دل
دل شکسته، آزرده دل، رنجیده، رنج دیده
فرهنگ فارسی عمید